English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (896 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
entrance head U بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
d , top concept U تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
switching U خط و مدار ارتباطی که در صورت نیاز ایجاد میشود و تا زمان لازم باقی می ماند
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
stave U شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
thermoelectricity U ایجاد جریان برق در اثرحرارت
de bounce U مدار الکترونیکی که ازانتخاب بیش ازیک کلید که بیش از یک سیگنال ایجاد میکند جلوگیری میکند
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
batteries U وسیله شیمیایی که جریان الکتریکی ایجاد میکند
battery U وسیله شیمیایی که جریان الکتریکی ایجاد میکند
scratching U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratch U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
haze U تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
wiring U ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
acoustic U تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
cyphers U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
sensitivity U کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
sensitivities U کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
hydration water U اب لازم برای ابش
raptatory U لازم برای شکار
raptatorial U لازم برای شکار
terminator U ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
mantling U مواد لازم برای پوشش
magic number U امتیاز لازم برای قهرمانی
quorum U اکثریت لازم برای مذاکرات
draw weight U نیروی لازم برای کشیدن زه
climate for growth U شرایط لازم برای رشد
to vote plump U رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
operated U کل زمان لازم برای انجام یک کار
operate U کل زمان لازم برای انجام یک کار
product U ول مواد لازم برای تولید یک محصول
operates U کل زمان لازم برای انجام یک کار
light is necessary to life U روشنایی برای زندگی لازم است
access time U زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
products U ول مواد لازم برای تولید یک محصول
barrier material U مواد لازم برای ساختن موانع
check out time U زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
check out time U زمان لازم برای تخلیه محل
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
proceed time U زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
compacting U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
adds U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
storage U فضای لازم برای ذخیره سازی داده
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
compacts U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
canonical time unit U زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
aircraft role equipment U تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
compact U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
housekeeping U امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
compacted U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
development U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
developments U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
add U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
engineered performance U زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
ineligibly U بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
adding U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
Viewdata U سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
limen U کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
cure time U زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
compacts U کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compacting U کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compacted U کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compact U کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
externals U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
disorderly close down U آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
shook U : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
gibberish U اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
executing U رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executes U رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
half thickness U ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
footprint U شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
footprints U شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
external U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
execute U رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executed U رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
Faraday cage U صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
multimedia U CP که قط عات لازم برای اجرای نرم افزار چند رسانهای دارد
orbital injection U دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
carrying U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carried U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
sizes U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
warm-up U روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-ups U روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
current asset cycle U زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
worded U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
cycle U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycled U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
macronutrient U ماده شیمیایی که برای رشد ونمو و تغذیه گیاه لازم است
decompression table U جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
size U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
cycles U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
transistors U برای ایجاد تابع منط قی
nuptias non concubitus , sedconsensus , U برای ایجاد علقه زوجیت
transistor U برای ایجاد تابع منط قی
masters U مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master U مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
fetches U رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
fetched U رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
fetch U رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
foot pound مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
articled U کسیکهاستخدام شده و مشغول فراگیری دانش لازم برای کار خود میباشد
allocations U فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
allocation U فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
mastered U مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
tubbable U متناسب برای لوله یا تغاریابشکه
smudging U ایجاد دود برای دفع حشرات
smudges U ایجاد دود برای دفع حشرات
smudged U ایجاد دود برای دفع حشرات
smudge U ایجاد دود برای دفع حشرات
fogging U برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
contact ion engine U موتوری برای ایجاد تراست درفضا
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
circularization U تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
geometry and rendering U مراحل اصلی برای ایجاد و نمایش شی سه بعدی
incorporation U جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
gorge portion U محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
dry plasma etching U روشی برای ایجاد یک پوشش روی یک قرص
graphics U که برای ایجاد شکلهای ندیگر به کار می رود
languages U دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
kernels U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
MCA U تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنالهای زمانی و داده روی باس MCA
jcl U دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر
language U دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
job U دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
jobs U دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
kernel U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
conduits U لوله یا کانال محافظ برای سیم ها کابل ها
boring tubes U لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
conduit U لوله یا کانال محافظ برای سیم ها کابل ها
inductility U عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
jumper U سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
subliminally U غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
hike out U خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل
texture mapping U 2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی
breakpoint U حرف کاغذ برای ایجاد نقط ه توقف در برنامه
jus ex injuria non oritur U تعدی و تجاوز فرد برای اوحقی ایجاد نمیکند
jumpers U سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
stalking horse U کاندیدای نامزدشده برای ایجاد تفرقه در رای دهندگان
configure U نرم افزار واتصالات برای ایجاد یک سییستم خاص
alphamosaic U برای ایجاد حروف گرافیکی و الفبا عددی در تلتکس
subliminal U غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
carriage control tape U نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
Micro Channel Architecture U تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA
stand-off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
phototransistor U نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
circuit breaker U سویچی برای قطع جریان
circuit breakers U سویچی برای قطع جریان
answer U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
thinners U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. U بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
shares U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
thin U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
answered U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
shared U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
thins U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinnest U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
answering U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
answers U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
mkdir U دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک
share U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
center U تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
mttr U متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
redundancy check U تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
half life period U مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
conduction U توانایی یک ماده برای هدایت جریان
left hand rule for electron flow U قاعده چپگرد برای جریان الکترون
handicaps U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com